تراوشات مغز یه آدم ساده



نمی‌دونم چی بگم.
اصلا حق دارم از دستت عصبی باشم؟
فقط می‌دونم این بودن و نبودنت قلبمو از بی‌قراری آتیش میزنه.
تو رو که می‌بینم فکر می‌کنم دنیا هنوز زیباییاشو داره.
تو یه زیبای زخمی‌ای.
تو یک لاله‌ی واژگونی.
همونقدر کمیاب،  همونقدر محزون، همونقدر ظریف، همونقدر زیبا.
یه لاله‌ی واژگون بنفشی که گلبرگش زخمیه.
یه لاله‌ی واژگون که وسط علف‌های هرز گم شده.
ولی من می‌بینمت.
می‌دونی که من می‌بینمت؛
و می‌دونم که تو هم می‌بینی که من می‌فهممت.
هنوز نمی‌دونم حق دارم از دستت عصبی باشم یا نه
ولی کاش میذاشتی زخماتو نوازش کنم،
کاش میذاشتی مراقبت باشم.
کاش نمی‌ذاشتی لگدت کنن.
می‌دونی که من نمی‌کنم.
کاش میذاشتی دنیاهامون مرهم هم باشن.
چقدر باید امید می‌داشتم که یکی مثل تو رو ببینم؟
بعد از اون همه سرطان از شک و تنهایی.
نه،انگار نمی‌دونی اون تنهایی بی‌روح چقدر بهمون نزدیک‌تر از اون چیزیه که فکر می‌کنی.
نه،مثکه نمی‌دونی قدر این فهمیدنو.
ازت توقع داشتم پسر.
از تو یکی توقع داشتم که مراقب این رابطه باشی.
می‌فهمم خسته‌ای.
می‌فهمم،یه سیاه‌چاله توته که داره وجودتو می‌کشه تو تاریکی و نای زندگی‌ کردنو ازت می‌گیره.
ولی کاش میذاشتی تاریکیاتو بکشم بیرون.
کاش میذاشتی دوسِت داشته باشم.
کاش اهمیت می‌دادی.
فقط کاش اهمیت میدادی.
می‌دونی تو و مریم از اون آدمایین که با همه‌ی اذیتایی که می‌کنین و کردین و با همه‌ی نفرت و خشمم از مریم براتون هر چی بشه احترام قائلم.
و اینه که دردناکه،کاش فکر می‌کردم لیاقت ندارین.
ولی از تو لایق‌تر ندیدم؛از تو زیباتر ندیدم.
لطیف‌ترین جلوه‌ی انسانی تویی و نه خودت مراقب خودتی،نه اجازه میدی من مراقبت باشم.
فقط منو رنج میدی و با بی‌اهمیتیت می‌کُشیم.


آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

afrasazehj هتل های تهران علمی بیا با من بمون ارزان کده golshanetyad جدیدترین اخبار تخصصی سینما و تلویزیون فرزیا ... فرادیس (بـــوستــان دین شناسی) FARADIS نانوف